حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

نور چشمی

لالایی

-حلما نی نی خوابش می یاد؟ عروسک رو می گیره بالا و صورتش رو می کنه توی صورتش و بلند می پرسه لالا ؟ لالا؟  البته انقدر بلند هست که اگر بیچاره جان داشت خواب از سرش می پردید و بعر سرش رو تکون می ده و پاهاش رو دراز می کنه و می زاردشروی پا و تکونش می ده و می خونه   لالا بیا لالا بیا    بعد از مدتی می پرسم نمی خوابه اذیت می کنه جواب می ده نه یعنی بله و نی نی  رو به صورت می خوابونه روی پاش و می زنه پشتش بازم می پرسم نمی خوابه اذیت می کنه بلند می شه می ره یه پارچه میاره و می اندازه روی صورت نی نی و پاهاش رو تکون می ده کمی می گذره بلندش می کنه و می پرسه ابه؟ ابه؟ و به من می گه ماما ابه بهش اب ...
21 فروردين 1393

شعر خوندن

حلما خانم بعضی از شعر هارو یاد گرفته و می خونه مثلاا موقع نقاشی : چش چش (چشم چشم)         ابو (دو ابرو)         بیبی (دماغ و دهن)       ار (یه گردو) با باباش اینجوری  می خونه (بابا) عمو زنجیر باف           (حلما) بله    همرا با تشدید روی لام و حرکت کسره (بابا) زنجیر منو بافتی           (حلما)  بله (بابا) پشت کوه انداختی      (حلما)  بله (بابا ) با با اومده                   (حلما)  با با بیا (بابا)چی چی اورده  ...
15 فروردين 1393

سال نو

حلما خانم شما دومین نوروز عمرت رو هم دیدی نوروزی همراه با بوی یاس سال نو مبارک  انشاءالله سال خوبی برای تو همه دوستارات باشه سالی پر از برکت و روزی برای همه مردم ایران    ...
14 فروردين 1393

سرلاک

سلام گل گل من چند روز پیش توی اشپزخانه قوطی سرلاک رو دیدی و گفتی " به به " منم گفتم اره و بعدش گقتی "به به هام هام " و مدام دستت رو می بردی توی دهنت منم بعد از اینکه مطمئن شدم هنوز تاریخ داره  کمی رو با اب جوشیده قاطی کردم و اوردم تا بخوری اولین قاشق رو با میل و اشتیاق خوردی ولی قاشق دوم رو تا گذاشتم دهنت شروع کردی به نحسی و گریه اونم خیلی زیاد هر چی تو دهنت بود رو ریختی بیرون و با یه ذره ای که روی زبونت بود هم مشکل داشتی بالاخره . . . من رو هم عصبانی کرده بودی و اروم نمی شدی گفتم مامانی گلم گفتی به به من دادم و تو داد می زدی "نه  مو به به " گفتم بیا بریم به به بدم همینطور که گریه می کردی دستم رو گرفتی بردی کنار کابنتی ک...
9 اسفند 1392

نقاشی

          حلما خانم وقتی" قلم و هرچه که می نویسد "،می بینه دیگه هیچ   هر چیزی قابلیت منقش شدن پیدا می کنه . . .       ...
5 اسفند 1392

نماز

حلما خانم ببخشید دیر شد کمی با تاخیر اومدم به قول حلما چیرا؟؟؟؟؟؟؟؟ (همان چرای خودمان) حالا. . .  گاهی شما گیر می دی نماز بخونی خیلی هم بانمکه به جای سجده دراز می کشی و به جای اینکه پیشو نیت رو روی مهر بزاری لبات رو می زاری ادای ذکر گفتن رو در می یاری و . . .   ...
4 اسفند 1392

بیبی

حلما خانم سلام چند روز پیش یه کتابچه از این تبلیغاتی ها دادم دستت تا به کارام برسم که هنوز دور نشده بودم مثل جوجه اردک اومدی پیشم و هی گفتی ما ما منم گفتم مامان بشین کتاب بخون من الان می یام ولی شما سمج بودی و من نشستم کنارت شما هم یه عکس از تو کتاب نشون دادی گفتی بیبی قربونت برم اون عکس بینی بود که برای تبلیغ یه پزشک جراح چاپ شده بود من خیلی ذوق کردم نشتم کنارت وعکسای کتاب رو ازت پرسیدم و شما به زبون خودت جواب می دادی گلم من اصلا اجزاء صورت رو باهات کار نکرده بودم خودت یاد گرفته بودی البته اون روز من به کارام نرسیدم ولی شما به نیت دلت رسیدی گلم . . .
22 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نور چشمی می باشد