محرم
امسال هم محرم امد و رفت چون هنوز اقامون 313 یار نداره.
امسال از هیئت و سینه زنی بیش تر سر در می یاوردی و توی عالم بچگیت ازش خوشت می یومد
بازی هر شبت این بود که یه چیزی شبیه میکروفن دستت بگیری و بخونی و ما سینه بزنیم بعد بدی دست یکی دیگه و اون بخون و تو سینه بزنی.
از توی کوچه که دسته عزاداری رد می شد می دوییدی پشت پرده و بیرون رو نگاه می کردی دماغ کوچولوت رو به شیشه سرد می چسبوندی بعدبا اون دماغ سرد و قرمز می یومدی تعریف می کردی ادای طبل یا سنج زدن رو در می یاوردی و می گفتی بوووم بووم .
خیلی با دقت نگاه کرده بودی زنجیر زدن برات جالب بود موقع بازی حتی مکث بین بالابردن دست و زدن روی شونه رو رعایت می کردی .
تو خونه راه می ری و می خونی زینب صدا می زد حسین و با کلمه حسین سینه می زنی . به بقیه هم می گی صلوات بیخون .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی