حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

نور چشمی

خامه

1394/3/5 10:05
نویسنده : مامانی
530 بازدید
اشتراک گذاری

یه روز جمعه صبح من و بابایی صبحونه می خوردیم و شما خواب بودید، خامه کم بود چون می دونستم تو دوست داری دلم می خواست بیدار بشی و بخوری ولی نمی شد بیدارت کنم. بد خواب می شدی و بد اخلاق. . .

لقمه هام رو که می گرفتم خیلی کم خامه می زدم تا برا تو بمونه یه جوری هم می خواستم بابایی متوجه نشه که به دلش بار بیاد کمی گذشت که دیدم بابایی هم داره همین کار رو می کنه خامه رو بخاطر تو نمی خوره.

خیلی تو فکر رفتم دیدم من و بابایی داریم برای تویی که شاید اصلا این رو نخوری فدا کاری می کنیم به نظرت چقدر از زندگیمون رو فدای شاید های تو می کنیم؟!

حلمایی ما برای تو خیلی تلاش می کنیم امیدوارم قدردان باشیمحبت

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان فاطمه
5 خرداد 94 10:47
سلام دوست خوبم.ارمیا جون و پسرخاله ش علی جون در مسابقه نی نی و طبیعت شرکت کردن.اگه مایلید کد 94 و 93 رو به شماره 1000891010ارسال کنید تا گل پسرای ما برنده بشن. برای دیدن عکسا میتونید به وبلاگ مون سری بزنید. منتظر رای شما هستیم...
مامان الی...
11 خرداد 94 17:35
سلام، پسرم علی آقا تو جشنواره شرکت کرده لطفا عدد 116 رو به 1000891010 بفرستید، برای دیدن عکس میتونید به وبلاگم سر بزنید، ممنون میشم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نور چشمی می باشد