سرلاک
سلام گل گل من
چند روز پیش توی اشپزخانه قوطی سرلاک رو دیدی و گفتی " به به " منم گفتم اره و بعدش گقتی "به به هام هام "و مدام دستت رو می بردی توی دهنت منم بعد از اینکه مطمئن شدم هنوز تاریخ داره کمی رو با اب جوشیده قاطی کردم و اوردم تا بخوری اولین قاشق رو با میل و اشتیاق خوردی ولی قاشق دوم رو تا گذاشتم دهنت شروع کردی به نحسی و گریه اونم خیلی زیادهر چی تو دهنت بود رو ریختی بیرون و با یه ذره ای که روی زبونت بود هم مشکل داشتی بالاخره . . . من رو هم عصبانی کرده بودی و اروم نمی شدی گفتم مامانی گلم گفتی به به من دادم و تو داد می زدی "نه مو به به "گفتم بیا بریم به به بدم همینطور که گریه می کردی دستم رو گرفتی بردی کنار کابنتی که سرلاک توش بود ،دستات رو باز کردی و گفتی"آجی "بغلت کردم به سرلاک اشاره می کردی و می گفتی "هام هام" مستاصل شده بودم قوطی رو دادم دستت و گفتم بیا بخور بعد با قاشق کمی پودر نشونت دادم تا بهت توضیح بدم که دهنت رو باز کردی و من گذاشتم دهنت و زندگی شیرین شد خوشحال شدم تازه فهمیدم می خوای خشک و خالی بخوری کمی از پودر توی کاسه ریختم و خوشحال و شادان رفتیم توی پذیرایی تا شما بخوری البته یه لیوان هم اب اوردیم شما خودت یکی دو قاشق می خوردی و بعد روش اب و بعد می گفتی "به به "منم مدام می ترسیدم که این پودر توی گلوت نریزه تا سیر شدی و گذاشتی کنار .
از دست شما با این مدل غذا خوردنتون.