خوابیدن

حلما خیلی خیلی با نمک شدی و البته گاهی هم روی اعصاب می ری ولی با بچه باید بچگی کرد(یعنی باید تحمل کرد) تازگی ها برای خوابیدن قصه داریم . باید صبر کنیم تا شما خوابت بگیره و بعد اقدام کنی اکثرا شما من و بابایی رو خواب می کنی و بعدش می خوابی صبح از هم می پرسیم حلما دیشب چطوری خوابید بعد اون یکی می گی من خواب رفتم فکر کردم تو خوابوندیش.

از وقتی که تصمیم می گیریم بخوابیم تا موفق بشیم یکی دو ساعتی می شه کلا فکر می کنی بازیه کلی دالی بازی می کنی خیلی وول می خوری و هی این دنده و اون دنده می شی یا مدام لامپ رو روشن خاموش می کنی ادای اقا شیره رو در میاری و ما رو می خوری و ... تا جایی شیطونی می کنی که من و بابایی می گیم اه بخواب حلما و شما که به این کلمه اه خیلی خیلی حساسی قهر می کنی و زود خواب می ری البته گاهی هم متوجه خنده ما می شی و روز از نو روزی از نو . . .

ولی اگر خوابت بیاد دیگه هیچطور نمی شه بیدار نگه ات داشت مثلا چند روز پیش وسط بازی اومدی پیشم و گفتی ماما لا لا منم که روی مبل مشسته بودم گفتم باشه گلم بریم بخوابیم ولی هنو ز حرفم تموم نشده بود که سرت رو گذاشته بودی روی پام و خوابت برده بود همونطور ایستاده و حالا پاهات هی سست می شد و یه تکون می خوردی و دوباره می خوابیدی یا یه بار دیگه موقع بازی دراز شدی زمین منم قلقلکت دادم و شما غلط زدی فرارکردی ولی دیگه برنگشتی چون خوابیده بودی ولی ای کاش این اتفاقات شبا می افتاد که ما هم خوابمون می یومد کم کم دارم تصمیم می گیرم ساعت رو از دیوار حذف کنم و با شما هماهنگ بشم.