تازگی ها 1
تازگی ها حلما یاد گرفته شلوارش رو در بیاره می ره پشت در اتاق و می گه شبار عبض کنم (شلوار عوض کنم) بعدش با خوشحالی می یاد که دوباره پاش کنم و . . .
تازگی ها عقب و جلو را قاطی می کنه می خواد بگه بیا جلو می گه " ایا ابخ "
تازگی ها یه روسرس می ندازه سرش و کیف کوچولو می گیره دستش و می گه برم دده؟ می گم برو (حلما) اشالا ببرم؟ (اشغالا رو ببرم؟) (من) بله ببر گلم (حلما) مواظب باشم؟ (من) بله خانم طلا زود هم بیا (حلما) زودی بیام بسنی بخرم پیزا بخرم (من) به به هم بخر (حلما) به به بخر نه اهار اور
تازگی ها نی نیش خراب کاری می کنه میاره شلوارش رو در میارم می گه بو می ده پوشک بیار می شوره و کلی وقت سرگرم پوشک کردنش می شه
تازگی ها برای فرار از خواب ترفندای جدیدی پیدا کرده قبلا همش می گفت مامان اب بده الان می گه مامان دشویی همین که می گم بریم از تخت میاد پایین و فرار می کنه یا می گه من تسیدم وای وای و ادای ترسیدن در می یاره
تازگی ها قبل خواب باید نقاشی بکشه و مدادا و کاغذش هم میان تو تخت تا بخوابن
تازگی ها هم به مداد رنگی می گه ابی قمز (با کسره ق مخفف قرمزه)