عیدی که گذشت
سلام خانم طلا
توی عید سر مامانی خیلی شلوغ بود اولش رفتیم یزد سال تحویل اونجا بودیم دید و بازدید عید و بعد تهران دوباره دید و بازدید فامیل بابایی که هنوز تموم نشده چون بعضی ها مسافرت بودن قرار شد بعد از 13 بریم که مصادف شد با واکسن 6 ماهگی شما خیلی درد سر کشیدیم تب شما پایین نمی یومد مامانی هم مریض شده بود نمی تونست ازت مراقبت کنه بیچاره بابایی پرستار 2 تا مریض بود سخت گذشت صبحانه و ناهار شاممون یکی شده بود ولی خدا رو شکر گذشت .
راستی شما کلی عیدی گرفتی از بین این عیدی ها یکیش خیلی جالبه یه دست لحاف دشک دستدوز اقاجون برا عروسکت که بعدا باهاش بازی کنی. مامان برات یه النگوی طلا خریده از طرف مامانیت هم یه شمش طلا گرفت
13 بدر هم تو حیاط مادرجون اینا سبزه گره زدی خیلی سر حال بودی معلوم بود بهت خوش می گذره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی