حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

نور چشمی

منم گشنمه. . .

1392/4/16 17:51
نویسنده : مامانی
153 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از کلی کار توی آشپزخونه غذا اماده شده،خوشمزه در ظرف رو برنداشته صدای گریه گریهشما میاد اره خانم طلا از خواب نازخواب بیدار شده. بله شما زود تر از ما بوی غذا رو حس کردید.سوال اینم از کارهای خارق العاده نی نی هاست دیگهتعجب. بالاخره یه سفره پهن می شه و چند تا بشقاب و غذا می یاد توش یه بشقاب کوچولو با دو تا قاشق کوچولو (نه بابا اینقدرا پر خور نیستی چشمکنیشخندچنگال برای شما خطرناکه!!) هم کنار سفره منتظر حلما خانم هستند. منتظر این انتظار طولانی نیست شما با پیشبند گل گلیت میایی پیششون، من و بابایی شروع می کنیم به خوردن و صد البته شما هم، ماچیه دونه یه دونه برنج رو می گیری بین انگشتاتماچ و می زاری دهنت خیلی با نمکه گاهی وقتا هم از دستت می افته و شما هوا می خوریقلبماچ. ناگهان پارچ اب می افته روی کاسه های ماست و غذا و یخ ها ولو می شن تو سفره! زلزله شد؟!استرس نه بابا خانم طلا سفره رو کشید سمت خودشکلافه سرتون رو درد نیارم کم کم وسایل توی سفره به اطراف و اکناف نقل مکان می کنن اونقدر دور که دست حلمایی بهشون نرسه  و در حین این جابجا کردن ها ما داریم غذا می خوریم همچنان قهقهه. بعد از اندک زمانی چیزی دیگه توی سفره نیست جز یه حلمای کوچولو حالا بخوریمش با سر و کله ماستی و خیس.

اینطوریه که مامان و بابا طعم غذا ها رو فراموش کردن و از سر سفره گشنه بلند می شن. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

سیما
18 تیر 92 10:21
افرین حلماخوشمان امد
مامان طهورا عسلی
22 تیر 92 1:19
چرا نیومدی هیات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


قسمت نبود ولی میام انشاءالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نور چشمی می باشد