تولدت مبارک

یک سال گذشت از قرارمان...

از قراری که گذاشتیم تا بنویسیم تا یادمان بماند... یادمان باشد که چه گذشت بر ما در این یک سال...

نوشتیم تا یادمان بماند... لحظاتی را نوشتیم که تو بودی و بزرگ شدنت بود و گذر ایام...

یادش بخیر که چه زود گذشت ...

یادش بخیر صدای بی رمقت و گریه های بی صدای اوایل ورودت به این دنیا...

یادش بخیر روزی که با دستانی لزران انگشتم را گرفتی...

یادش بخیر که لبخند میزدی در خواب و همه میگفتند خواب فرشته ها را میبینی...

یادش بخیر قهقه زدنت که هر بیننده ای را ناخودآگاه به خنده وا میداشت..

یادش بخیر ...

یادش بخیر سینه خیز رفتنت و یادش بخیر خداحافظی های کودکانه ات...

یادش بخیر الله اکبر را اجرا کردنت...

یادش بخیر برای اولین بار روی پای خود ایستادنت...

یادش بخیر که تب کردی و اجر تب کردنت دو دندان سفید بود...

یادش بخیر انتظار تاب خوردنت....

یادش بخیر نگرانی های ما...

یادش بخیر آرامش تو...

یادش بخیر بی خوابی های ما...

یادش بخیر خواب های کودکانه تو...

یادش بخیر شور و شوق ما...

یادش بخیر در آغوش کشیدن های تو...

یادش بخیر نازکشیدن های ما...

یادش بخیر نازکردن های تو...

یادش بخیر شبهای رمضان ما...

یادش بخیر شب زنده داری های تو...

یادش بخیر ...

یادش بخیر خاطره شدنت ...

یادش بخیر حلما جان...

یادش بخیر بزرگ شدنت...

آره یک ساله شدی و یک سال خاطره آفریدی برای ما...

یک ساله شدی و در تمام عکس های یک سال گذشته ما هستی...

یک ساله شدی و 365 روز خورشید شدی در خانه ما...

یک ساله شدی و هر روز و هر شب با خندیدنت خندیدیم و با تب کردنت تب کردیم و با یک ساله شدنت زندگی ...

یک سال با ما بودی و یک سال زندگی دنیایی ما را خدایی کردی....

یک سال با ما بودی برای هر روزت خدا را شکر کردیم....

امروز دومین اول مهریست که میبینی...

از امروز هر روزی که می گذرد دومین بارست که میبینی....

به قول شاعر همه چیز تکراریست به جز مهربانی...

مهرباتی ببین و مهربانی بیاموز...

برای ما هم دعا کن...

برای پدر و مادری که شاکرند از نعمت زیبای خدا و سعی در حفظ امانتش دارند....

برای مایی که هیچ نداریم جز عنایات او 

برای والدینی که تو را در کودکی تربیت کردند دعا کن...

امانت خدا... یک ساله شدنت مبارک...