حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

نور چشمی

نمایشگاه بازی و سرگرمی

چند روز پیش مامان و حلما برای یه کار اداری از عباس آباد رد می شدن که دیدن روبری نمایشگاه کتاب یه نمایشگاه بازی و سرگرمی هست و تصمیم گرفتن برن اونجا و حالا . . .  فکر کنم به حلما خوش گذشت خیلی دلم می خواد نمایشگاه کتاب هم بریم ولی فکر کنم خیلی شلوغ باشه و شما اذیت بشی. خیلی بازی های دیگه هم بود که من عکس نگرفتم مثل استخر توپ ، شن بازی ، مارو پله بزرگ ، پرتاب حلقه که به جای عمودکاش بچه ها می ایستادن و مامان باباها حلقه پرت می کردن و کلی فضای نقاشی با مداد رنگی و شمعی و . . . البته رنگ کردن قلک که شما سر در نمی اوردی حدودای 4 ساعت بازی کردی و بعد خسته و کوفته یرگشتیم خونه شما که نو راه خوابیدی ولی من . . .   ...
18 ارديبهشت 1393

پا تو کفش بزرگتر نکن!

مدتی هست که یکی از سرگرمی های حلما خانم شده تاتی با کفش و دمپایی بزرگتر ها اینقدر به این موضوع علاقه داره که وقتی مسجدی جایی می ریم ایشون رو باید به زور از جلوی جاکفشی کنار بیاریم کار هم نداره کفش کیه و مدلش چیه و پاشنه داره یا نه قابلیت بازی داره یانه . . .         ...
18 ارديبهشت 1393

از شیر گرفتن

حلما خانم من، کوچولوی من، شما دیگه بزرگ شدی و باید وارد یه مرحله دیگه از زندگی بشی تو کم کم وابستگی هات رو باید از ما کم کنی و مستقل بشی این اولینش نبود قبلا راه رفتن رو یاد گرفتی و برای جابجایی به یزرگترا نیاز نداشتی حالا هم باید با شیر خوردن خداحافظی کنی تا برای خوابیدن و انرژی داشتن نیازی به ما نداشته باشی. عزیزکم خیلی خوب با این موضوع کنار اومدی اینقدر همکاریت زیاد بود زیاد زیاد زیاد. . اونقدر که حس می کردم خوابه. همه می گفتن مرحله سختی هست هم تو اذیت می شی و هم من، خیلی خودم رو اماده کرده بودم سعی کردم وقتی باشه که از هم لحاظ اعصاب و وقت بازی و اشپزی های مدام داشته باشم ولی دختر گلم همه این ناراحتی ها و استرس رو خیلی سریع از دل من...
18 ارديبهشت 1393

عتبات

   حلما خانم فردا با مامان و باباش عازم عراقه کشوری که توی سینه اش چند عزیز شیعه دفنه، کربلا  و نجف و کوفه و داستان های پشتش . . .    تا چند مدت پیش که اسمشون می یومد دلم هوایی می شد و لی خواب رفتن هم نمی دیدم. ولی   الان اگر عمری باقی باشه در یک قدمی این قبور مقدسیم.   حلما جون شاید این سفر روزی تو بوده که  به واسطه پاکیت ما هم راهی شدیم خدا جونم کمک کن درک کنم محضر چه بزرگایی می رم . از همه دوستان طلب حلالیت دارم و التماس دعا که دست پر برگردیم. ...
24 فروردين 1393

لالایی

-حلما نی نی خوابش می یاد؟ عروسک رو می گیره بالا و صورتش رو می کنه توی صورتش و بلند می پرسه لالا ؟ لالا؟  البته انقدر بلند هست که اگر بیچاره جان داشت خواب از سرش می پردید و بعر سرش رو تکون می ده و پاهاش رو دراز می کنه و می زاردشروی پا و تکونش می ده و می خونه   لالا بیا لالا بیا    بعد از مدتی می پرسم نمی خوابه اذیت می کنه جواب می ده نه یعنی بله و نی نی  رو به صورت می خوابونه روی پاش و می زنه پشتش بازم می پرسم نمی خوابه اذیت می کنه بلند می شه می ره یه پارچه میاره و می اندازه روی صورت نی نی و پاهاش رو تکون می ده کمی می گذره بلندش می کنه و می پرسه ابه؟ ابه؟ و به من می گه ماما ابه بهش اب ...
21 فروردين 1393

شعر خوندن

حلما خانم بعضی از شعر هارو یاد گرفته و می خونه مثلاا موقع نقاشی : چش چش (چشم چشم)         ابو (دو ابرو)         بیبی (دماغ و دهن)       ار (یه گردو) با باباش اینجوری  می خونه (بابا) عمو زنجیر باف           (حلما) بله    همرا با تشدید روی لام و حرکت کسره (بابا) زنجیر منو بافتی           (حلما)  بله (بابا) پشت کوه انداختی      (حلما)  بله (بابا ) با با اومده                   (حلما)  با با بیا (بابا)چی چی اورده  ...
15 فروردين 1393

سال نو

حلما خانم شما دومین نوروز عمرت رو هم دیدی نوروزی همراه با بوی یاس سال نو مبارک  انشاءالله سال خوبی برای تو همه دوستارات باشه سالی پر از برکت و روزی برای همه مردم ایران    ...
14 فروردين 1393

سرلاک

سلام گل گل من چند روز پیش توی اشپزخانه قوطی سرلاک رو دیدی و گفتی " به به " منم گفتم اره و بعدش گقتی "به به هام هام " و مدام دستت رو می بردی توی دهنت منم بعد از اینکه مطمئن شدم هنوز تاریخ داره  کمی رو با اب جوشیده قاطی کردم و اوردم تا بخوری اولین قاشق رو با میل و اشتیاق خوردی ولی قاشق دوم رو تا گذاشتم دهنت شروع کردی به نحسی و گریه اونم خیلی زیاد هر چی تو دهنت بود رو ریختی بیرون و با یه ذره ای که روی زبونت بود هم مشکل داشتی بالاخره . . . من رو هم عصبانی کرده بودی و اروم نمی شدی گفتم مامانی گلم گفتی به به من دادم و تو داد می زدی "نه  مو به به " گفتم بیا بریم به به بدم همینطور که گریه می کردی دستم رو گرفتی بردی کنار کابنتی ک...
9 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نور چشمی می باشد